زندگی زیباست

در این وبلاگ سعی شده مطالبی جامع و جذاب در ارتباط با روابط زناشویی ، روانشناسی ، ایرانشناسی و کشف مکانهای بکر ایران ، تاریخ ایران و جهان ، عاشقانه اجتماعی ، فیلمهای برتر جهان ، کتابهای برتر جهان ، طنز و ... گرد آوری گردد .

زندگی زیباست

در این وبلاگ سعی شده مطالبی جامع و جذاب در ارتباط با روابط زناشویی ، روانشناسی ، ایرانشناسی و کشف مکانهای بکر ایران ، تاریخ ایران و جهان ، عاشقانه اجتماعی ، فیلمهای برتر جهان ، کتابهای برتر جهان ، طنز و ... گرد آوری گردد .

تقدیم به تو که آرزومه همیشه باشی







با فنجانی چایی هم میتوان مست شد

اگر اویی که باید باشد

باشد ...


                    زنده یاد حسین پناهی






روحت شاد حسین پناهی

گلوله نمی دانست،

تفنگ نمی دانست،

شکارچی نمی دانست،

پرنده داشت برای جوجه هایش غذا می برد...

خدا که می دانست...!

نمی دانست؟!!!!

(حسین پناهی)



خیلی زنده یاد حسین پناهی رو دوست دارم واقعا هیچ وقت تو دل و ذهن من نمی میره . عاشق روحیاتش ، اشعارش حرف زدنش معصومیت تو سراسر چهره اش موج میزد . حقا که جامعه به حسین پناهی های زیادی نیاز داره و نیست .

دستهایی که دعا میکنند :

دستان دعا کننده این داستان به اواخر قرن پانزدهم بر می گردد:

در یک دهکده ی کوچک نزدیک شهر » نورنبرگ«، خانواده ای با هجده بچه زندگیمی کردند. پدر خانواده برای امرار معاش این خانواده ی بزرگ، می بایست هجده ساعت در روز به هر کار سختی که در آن حوالی پیدا می شد، تن می داد.در همان وضعیت اسفناک، » آلبرشت دورر« و برادرش » آلبرت« ) دو تا از آن هجده بچه( رویای بزرگ و زیبایی را در سر می پروراندند. هر دو آنها، آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند؛ اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان هرگز نمی تواند آنها را برای ادامه ی تحصیل به نورنبرگ بفرستد.یک شب، پس از یک بحث طولانی در رختخواب، دو برادر تصمیم به قرعه کشی با سکه گرفتند. بازنده می بایست برای کار در معدن به جنوب می رفت و برنده را حمایت مالی می کرد تا در آکادمی به فراگیری هنر بپردازد و پس از آن، برادری که تحصیلش تمام شده بود باید در چهار سال بعد، برادر دیگر رااز طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی می کرد، تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد. آنها در صبح روز یکشنبه در یک کلیسا سکه انداختند… آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناک جنوب.برای چهار سال به طور شبانه روزی کار کرد تا برادرش را که در آکادمی تحصیل می کرد حمایت کند. آلبرشت جزء بهترین هنرجویان بود و نقاشی های او حتی بهتر از اکثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصییلی،او در آمد قابل توجهی از فروش نقاشی های حرفه ای خود به دست می آورد. وقتیهنرمند جوان به دهکده اش بر گشت، خانواده او برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به کانون خانواده پس از چهار سال، یک ضیافت شام بر پار کردند. بعد از صرف شام، آلبرشت ایستاد و یک نوشیدنی به برادر دوست داشتنی و فداکارش، به پاس سال هایی که او را حمایت مالی کرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف کرد و چنین گفت:» آلبرت، برادر بزرگوارم، حالا نوبت توست. تو حالا می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من از تو حمایت می کنم.«تمام سرها به انتهای میز، جایی که آلبرت نشسته بود برگشت. اشک از چشمان او سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت:» نه!« از جا برخاست و در حالی که اشک هایش را پاک می کرد به انتهای میز و به چهره هایی که دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت:» نه برادر عزیز، من نمی توانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده است. ببین چهار سال کار در معدن چه بر سر دستانم آورده؛ استخوان انگشتانم چندین بار شکسته و در دست راستم درد شدیدی را حس می کنم، به طوری که حتی نمی توانم یک لیوان را در دستم نگه دارم. من نمی توانم با مداد یا قلم مو کار کنم. نه برادر، برای من دیگر خیلی دیر شده…«بیش از پانصد سال از این قضیه می گذرد. هم اکنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرت دورر، قلم کاری ها و آبرنگ ها و کنده کاری های چوبی او در هر موزه ی بزرگی در سراسر جهان نگهداری می شود. یک روز آلبرشت دورر برای قدردانی از همه ی سختی هایی که برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را در حالتی که به هم چسبیده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر کشید. او نقاشی استادانه اش را صرفا » دست ها« نام گذاری کرد، اما جهانیان احساساتشان را متوجه این شاهکار کردند و کار بزرگ و هنرمندانه ی او را » دستان دعا کننده« نامیدند.اگر زمانی این اثر خارق العاده را مشاهده کردید، اندیشه کنید و به خاطر بسپارید کهرویاهای ما با حمایت دیگران تحقق یافته و می یابند.

شهر بی نظیر و فوق العاده جذاب کاریز

قنات کیش بیش از ۲۵۰۰ سال قدمت دارد و آب شیرین قابل شرب ساکنان جزیره را تامین می‌کرده است. قنات کیش از نظر طول رشته قنات و یا عمق چاه‌ها قابل مقایسه با قنات‌هاى دیگر نقاط ایران نیست‌، اما با توجه به شیب بسیار کم جزیره‌، چگونگى هدایت آب‌هاى زیرزمینى به سطح زمین در کیش بسیار مهم بوده و نشان مى‌دهد که در زمان خود از پیشرفته‌ترین روش‌ها براى حفر قنات استفاده مى‌کردند.


امروزه مجموعه قنات با تغییر کاربری به یک شهر زیر‌زمینی شگفت‌انگیز بدل شده که بیش از ۱۰۰۰۰ متر مربع وسعت دارد و اکنون کاریز کیش خوانده می‌شود.کارگزاران با تجربه زحمت تمام طراحی ها را کشیده و می کوشند تا در پروژه بازسازی قنات کیش (کاریزکیش) ضمن حفظ بافت تاریخی آن کاربری های جدیدی از این شهر زیر زمینی بدست آورند.


سقف آن هشت متر ارتفاع و بیشتر سقف آن مملو از سنگواره ، صدف و مرجان هایی است که با نظر کارشناسی 270 تا 570 میلیون سال قدمت دارد و تک تک آن شناسایی و دارای شناسنامه رسمی است.





شهر زیر زمینی نوش آباد ( اویی )

در مجموعه تاریخی چاله سی شهرنوش آباد از توابع شهرستان آران و بیدگل شهری در زیرزمین به نام "اویی" وجود دارد که برای همه بازدیدکنندگان شگفت انگیز است. شهرنوش آباد پاِیتخت انوشیروان پادشاه ساسانی می‌باشد که در شمال شهر کاشان و در غرب شهر آران و بیدگل و در ۱۰ کیلومتری کاشان قرار دارد. لازم به ذکر است این مجموعه دارای قدمت ۱۵۰۰ ساله می‌باشد و به دوره ساسانیان مربوط می‌گردد. مجموعه اویی در زیر بافت قدیم شهر شکل گرفته و تا سطح کنونی شهر نیز گسترده شده است. کشف این سازه‌ها به صورت اتفاقی و توسط فری که قصد حفر چاه در منزل خود داشت صورت گرفته و برای ورود به آن، به دلیل پیدا نشدن ورودی اصلی از آب انبار. که مجاور این شهر زیر زمینی است استفاده می‌شود.
آنچه به نام شهر زیرزمینی (اویی) معروف است در واقع ساختارهای متراکم، پیچیده و گسترده‌ای چون دالانهای باریک تودرتو و اتاقهایی با ابعاد کوچک ا ست. مجموعه اویی در زیر بافت قدیم شهر شکل گرفته و تا سطح کنونی شهر نیز گسترده شده‌است. وسعت این شهر به دلیل ارتباط میان محلات و حفاظت از جان و مال مردم در مواقع ناامنی زیاد بوده و در دو سطح افقی و عمودی گسترش یافته‌است. این معماری دست کم در شهرنوش آباد با واژه " اویی " نامیده می‌شود. غیر از ورودی اصلی ارتفاع تمام قسمتهای اویی به قد طبیعی یک انسان و بین ۱۷۰ تا ۱۸۰ سانتیمتر است. بر سطح دیوارها و در فواصل اندک، جای پیه‌سوز به چشم می‌خورد. در بعضی قسمتها نیز درون دیوار، سکوهای کوتاهی جهت نشستن ایجاد شده‌است که در بعضی از اتاقها تبدیل به طاقچه جهت قرار دادن اشیاء می‌شود.



سیستم تهویه شهر


سیستم تهویه شهر زیر زمینی نوش آباد از طریق کانالهایی بوده که در طبقه اول و به سطح زمین ایجاد شده‌است. چاه‌های مرتبط طبقات، علاوه بر عملکرد عبور و مرور، باعث جریان یافتن هوا در طبقات پایین می‌شده‌است. این عمل در مورد چاههای قنات نیز مصداق دارد. دسترسی به این فضاها، به دلیل قرار گرفتن در زیر زمین از طریق یک چاه و کانال باریک و کوتاه میسر می‌گردد. موضوع تدافعی و پناهگاه بودن این نوع معماری که در دل زمین ایجاد شده تأثیر فراوانی بر چگونگی ارایه پلان معماری آن گذاشته‌است. بنابراین در خصوص ورودی، دسترسی به این فضاها نمی‌بایست به سهولت انجام بپذیرد.


روشنایی این فضاها بوسیله پیه‌سوزهای سفالی بوده و روغن آنها احتمالاً از دو عصار خانه تاریخی موجود در نوش آباد تهیه می‌شده‌است. در مواقع نا امنی و پناه گرفتن در زیر زمین آب مصرفی اهالی از پایابها و قناتها تامین می‌شده‌است. علاوه بر پایابها مسیر اویی‌ها بگونه‌ای بوده که در بعضی از قسمتها به قنات مرتبط می‌شده‌است. تاریخ ایجاد و استفاده از این بناها به دوران ساسانی و اوایل اسلام می‌رسد که در دورانهای بعد یعنی سلجوقی تا صفویه و حتی قاجار مورد استفاده بوده‌است. این مجموعه ارزشمند در سال ۱۳۸۵ در فهرست اثار ملی ایران ثبت گردید .



وسعت این اثر تاریخی که از عمق چهار متری از سطح کوچه شروع شده و تا عمق شانزده متری ادامه دارد مشخص نیست، اما با توجه به شواهد موجود و گفته اهالی تا بیرون از حصار تاریخی شهر گسترش داشته است و مساحت آن چهار کیومتر مربع تخمین زده شده است.


آثار معماری به دست آمده تاکنون در سه طبقه شامل راهروهای باریک به همراه اتاق‌های چهار گوش با طاقچه‌های ایجاد شده در دیوارهاست که ارتباط بین طبقات به وسیله چاههای عمودی حفر شده با پنج تا هفت متر عمق می‌باشد.


متأسفانه به دلیل نشت آب و ورود فاضلاب شهری به این مکان تاریخی و کهن باعث نمناکی و خیسی دیواره‌ها شده و دیواره‌ها حالت گل به خود گرفته‌اند و مانع پیشرفت حفاری‌ها و کشف مابقی این اثر ملی شده است که جا دارد قدر این شهر منحصربه‌فرد در دنیا که بزرگترین سازه در نوع خود در دنیاست را بدانیم و همه برای شناساندن آن به جهانیان و کشف و حفاری کامل آن تلاش کنیم .


شهر زیر زمینی مرموز و نا شناخته سامن

شهری زیر زمینی پنهان در جنوب غربی شهرستان ملایر و در بخش سامن واقع شده است. باستان شناسان هسته اولیه شهر را متلعق به قبل از دوره اشکانیان میدانند که در طول تاریخ به وسعت آن افزوده شده است. موقیعت کنونی شهر این احتمال را میدهد که خرابه های شهری باشد که از آن به عنوان رامن در کتاب های المسالک و الممالک یاد شده است.


در حال حاضر اطلاعی از تاریخ دقیق این شهر مرموز در دست نمیباشد اما طبق بررسی های اولیه احتمال میرود قدمت این مکان به قبل از سلسله اشکانیان باز گردد. احتمالا وسعت این شهر در زمان مهرداد یکم در حدود (از ۱۶۰ تا ۱۳۰ پیش از میلاد) به بیشترین حد خود رسیده باشد و برای انجام مراسم مذهبی درست شده باشد. وسعت این شهر بیش از ۳ هکتار برآورده شده است که در حال حاضر حدود ۲۵ اتاق این شهر کشف شده است.به علت رطوبت زیاد بخش عظیمی از این مکان هنوز در دل سنگ ها پنهان باقی مانده است.بخش های کشف نشده عموما در عمق ۶ متری و بعضا بیشتر قرار دارند که کار را برای باستان شناسان سخت میکند.این مکان به مرور در دوره های تاریخی وسعت گرفته و اتاق ها و راهرو های این شهر قدمت ها متفاوتی دارند.به نظر میرسد آنچه در حال حاضر از این مکان کشف شده تنها بخش کوچکی از این شهر باشد. به احتمال زیاد این فضا نخستین بار به منظور انجام مراسم مذهبی خاصی، احتمالاً میترائیسم،بر پایه پرستش «میترا» ایزد ایران باستان و خدای خورشید، مورد استفاده بوده شواهد و مدارک موجود حاکی از آن است که مراسم مذهبی به صورت پنهانی در زیر زمین انجام می‌گرفته است و برخی از کانال های این فضا احتمالا برای تدفین قربانیان مذهبی و یا بزرگان ادیان مورد استفاده قرار میگرفته. 

و موردی که همه باستان شناسان در مورد آن اتفاق نظر دارن مجهول بودن این شهر در دوران خود بوده است. به طوری که این مکان توسط افراد خاص مورد استفاده قرار میگرفته و عموم مردم از این مکان بی اطلاع بوده اند .



بازید عمومی


امکان بازید از این مکان در حال حاضر میسر نمیباشد و علت آن عوامل باستان شناسی و عمرانی می باشد امید میرود که این مکان با همکاری سازمان میراث فرهنگی به یک قطب گردشگری و نمونه ای دیگر از عظمت هر چه بیشتر تاریخ این سرزمین کهن باشد.


این مجموعه تاریخی در فروردین ۸۷ در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردید .


عاشقانه های بیستون

بیستون ! 
یار من آنجاست حواست باشد !
او نشان کرده ی اینجاست حواست باشد !
یارِ من ، موی سرش قیمت صد شیرین است !
قصه اش قصه ی لیلاست حواست باشد !
آنچه فرهاد نوشته ست به روی تن تو ...
شرح یک روز غم ماست ! حواست باشد !
همه ی دلخوشی و زندگی ام ... بودن اوست
گر برود ! آخر دنیاست حواست باشد !
نگذاری احدی تیشه به رویت بزند !

شیشه ی عُمر من آنجاست حواست باشد !

تقدیم به تنها عشق زندگیم




روستای سخره ای فوق العاده زیبای میمند

عکسهایی از نمای بیرونی روستای سخره ای میمند


طبیعت و خصوصیات طبیــعی:


 آب و هوای میمندکرمان از نوع معتدل کوهستانی و دارای زمستانهای سرد و تابستانی معتدل است. روستای میمند در مرز مشترک دشت و کوهستان قرار دارد. این دشت در فاصله شهربابک و میمند قرار دارد و در گذشته پوشیده از درختان پسته و بادام وحشی بوده است و د رحال حاضر محدود به دشتهای اطراف روستای میمند می شوند کمی نزدیکتر به روستای میمند درختان توت و شاه توت به وفور یافت می شوند و دشت میمند همچنین مملو از جانوران بیابانی، همچون مار، سوسمار، جوجه تیغی، لاک پشت و ... است به علاوه در کوهستانهای میمند نیز حیوانات وحشی مختلفی همچون آهو و پلنگ، گرگ، روباه، گورخر، بزکوهی، و پرندگان شکاری یافت می شوند چندین رودخانه فصلی و تعدادی قنات و چند چشمه در میمند و اطراف آن وجود دارد که موجب رونق کشاورزی در این منطقه شده است. کشاورزی در میمند همچون سایر آثار طبیعی جلوه ویژ ه ای به این روستا میدهد. در فصل بهار میمند زیباترین چهره را به خود می گیرد . طراوت، شادابی و سرسبزی دشت میمند و آب و هوای مطلوب آن انبوهی از جمعیت شهرها و روستاهای اطراف را به سمت خود می کشد و مردم اوقات فراغت خود را در این روستا و در کنار چشمه ها ،قنات ها و رودخانه های میمند میگذرانند.


درباره میمند بیشتر بدانید :


روستای میمند کرمان یکی از باستانی‌ترین سکونتگاه های بشر در جهان است که از دوازده هزار سال پیش تا کنون همچنان پا برجاست و به حیات خود ادامه می‌دهد. نقوش 10 هزار ساله و سفال‌های 6000 ساله از جمله مستندات مکشوفه ای هستند که تاریخ میمند را گواهی می‌دهند.

 

میمند به دلیل استحکام دفاعی در طول تاریخ کمتر دستخوش تحولات کالبدی و اجتماعی شده و بیشترین تغییر آن مربوط به چند ماه اخیر است.

 

 

مجموعه ای از آثار بسیار قدیمی همچون خانه های صخره ای پراکنده معبد، قلعه و برجهای مختلف (مربوط به هزاران سال پیش) وجود دارد که میمند را از یک روستا به یک مجموعه با تمدن خاص تبدیل می‌کند.

 ۳۷۴ واحد کنده شده (دستکندی) در میمند که به دوره ی زمین‌شناسی ۲ تا ۳ هزار سال پیش می رسد، هم‌اکنون سکونتگاه  نزدیک به ۱۴۰ نفر است که یا همواره آنجا می زیسته اند  و هیچ‌گاه از سرزمین مادری خود کوچ نکرده اند  یا به تازگی بازگشته اند و قصد زیست در سکونتگاه های نیاکان شان دارند. یا تنها در تابستان می‌ماند و پس از پایان تابستان می‌روند. این روستای زیبا در ۳۸ کیلومتری شهرستان شهربابک و در نزدیکی محور یزد سیرجان بندرعباس، در  مسیری کوهستانی با آسمانی لاجوردی و انبوه جنگلهای بنه یا پسته وحشی قرار گرفته است. سرزمینی که پوشش آن از گدازه‌های آتشفشانی که از سنگ نرم‌تر و از خاک محکم‌تر است تشکیل شده است. معماری شگفت این روستا زبانزد خاص و عام است و بیشترین توجه را به خود جلب کرده است .

لازم به زکر است که میند تنها روستای تاریخی جهان است که هنوز روابط سنتی زندگی در آن جریان دارد.




عکسهای از نمای داخل منازل دستکند در روستای سخره ای میمند :



هیچ وقت سه شبانه روزی رو که تو میمند مهمون بودم رو فراموش نمیکنم ، هیچ وقت مهمون نوازی آقای حامد صمدی که از مردم این روستا بودن رو فراموش نمیکنم واقعا مثل یه خواب شیرین بود زیبایی های میمند هر کسی رو جذب میکنه ، برای اولین بار که میمند رفتم از حیرت و ناباوری گنگ شده بودم واقعا زیبا بود ، پیش نهاد میکنم که حتما اگر روزی قصد مسافرت رو داشتین حتما به میمند این روستای زیبای شناخته نشده برید مطمعنا خوشتون میاد .


فیلم خیلی زیبای زندگی زیباست (life is beautiful )

مشخصات فیلم 

کارگردان : روبرتو بنینی

مدیر فیلمبرداری : تونینو دلی کولی

تدوین : سیمونا پاچی

موسیقی : نیکلا پیووانی

بازیگران : روبرتو بنینی، نیکولتا براشی، جورجو کانتارینی.

محصول : ایتالیا – 1998


درباره ی فیلم : 

فیلم زیبای "زندگی زیباست" در آخرین مراسم اسکار (1998) موفق شد عنوان بهترین فیلم غیر انگلیسی را از آن خود کند. 

کارگردان این فیلم – "روبرتو بنینی" – که خود فیلمنامه ی آن را نیز نوشته، نقش اول بازی در این فیلم را بر عهده دارد. او در مراسم اسکار 1998 جایزه ی بهترین هنرپیشه ی مرد نقش اول را نیز گرفت.

به نظر منتقدین، این فیلم دیدنی و تکان دهنده یک شاهکار سینمایی است. در این فیلم شاهد زندگی غم انگیز یهودیانی هستیم که به اردوگاههای مرگ منتقل می شوند و جز کوره های آدم سوزی سرنوشت دیگری انتظار آنها را نمی کشد. ب این حال در لایه ی ظاهری فیلم، ما شاهد یک اثر کمدی و خنده آور هستیم. بیننده با تماشای این فیلم، در حالی که بغضی در گلو دارد، با صدای بلند می خندد. و خلق چنین اثری که احساسی دوگانه به بیننده منتقل می کند، کار ساده ای نیست. "روبرتو بنینی" کارگردان متبحری است که توانسته از عهده ی این کار سخت برآید.

"زندگی زیباست"، امید به زندگی را در سخت ترین شرایط نشان می دهد.

فیلم ب این جملات آغاز می شود: این یک داستان ساده است، اما بازگو کردن آن کار ساده ای نیست. مثل تمام داستانها، این ماجرا پر است از غمها و شادی ها . . .

"روبرتو بنینی" هنرمند سابقه داری است که قبلا هم چهره ی خوبی از خود نشان داده بود. بنابراین دست اندرکاران هنر می توانستند پیش بینی کنند که او یک روز شاهکاری را خلق کند؛ شاهکاری که در آن یک یهودی به نام "گوییدو" در اردوگاه مرگ "هیتلر"، آوای زندگی سر می دهد ... 

این فیلم بیست‌ونهمین فیلم برتر تاریخ سینما در سایت معتبر IMDb شناخته شده است.